وبلاگی برای همه :)

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

وبلاگی برای همه :)

تقریبا از هر موضوعی که از ذهنم بگذره اینجا می نویسم :)

مه آلود

کاش همون موقع که خودکشی کرد می مرد 

بعضی وقتا از تحمل کردن خسته میشم 

قبلنا وقتی ناراحتیم به یه حد فوق زیادی ( فوق زیاد نمیدونم درسته یا چی ) میرسید فقط سکوت میکردم  حتی نمیتونستم بنویسم 

الان میتونم بنویسم

یا وقتی فوق زیاد ناراحت میشدم گریه میکردم

الان گریه نمیکنم

خسته شدم ، خسته شدم از بس گفتم خسته شدم

چرا یه نفر نمیاد دست منو بگیره نجاتم بده 

سالهاست منتظر یه منجی ام 

من تنهایی زورم نمیرسه 

بعدانوشت: آقا غلط کردم، از اون ای کاش بالا ...آرزوی بدی بود 

ولی خیلی اذیتمون میکنی...یکم بزرگ شو دیگه 

من از آن روز که در بند توام آزادم

آیا میدانستید نوزادی که رو تخت میخوابه و بزرگ میشه  با نوزادی که تو گهواره ( از این لحاظ که متحرکه و واس خوابوندن  بچه گهواره رو تکون میدن) میخوابه و بزرگ میشه فرق داره؟ 

از چه لحاظ؟ از لحاظ یادگرفتن ریاضی

بعد اون روز داشتم به این فک میکردم چرا عمده پسرا هستن که ریاضی و رانندگی شون بهتره؟ شاید دلیلش همینه 

که تحرک بالایی دارن 

چون از زوایای مختلف یه چیزو میبینن 

چقد ساده س؟ ولی خیلی مهمه

 همین باعث اختلال یادگیری تو ریاضی میشه و اصلا بخوای درمانو شروع کنی باید همین تمرینای ساده رو انجام بدی 

این مفید ترین چیزی بوده که من طی این چند سال یاد گرفتم گفتم به شما هم بگم 

اگه بچه دارین که حواستون باشه ، حیفه که بخوای وقتی بزرگ شد برگردی و اینارو تصحیح کنی 

تحرک مهمه، بچه ها باید بالا پایین بپرن، یه جا و یه تصویر رو از زوایای مختلف ببینن، با خمیر و گل بازی کنن با انگشتاشون کار کنن 

بازی کنن، زمین بخورن، بلند شن 

از درس چه خبر؟ اممممم...بیاین راجع بهش حرف نزنیم 

سعی میکنم بهترش کنم 

خودم ، تنها ، باید ادامه بدم تکیه گاهم فقط خداست 

خدایا قربونت برم کمکم کن

گریه واس تو بسه

خببببب هر وقت، وقت زیاده ما آب روغن قاطی می کنیم و درس نمیخونیم 

حقیقتشو بخواین حالم داره از درسا به هم میخوره 

سه تا فصل حیاتی فیزیک هست که تا جون دارم باید واسش تست بزنم 

شیمی حتما باید هر شب آزمون کوچولو بدم بخاطر موازنه و محاسبات

ریاضیم بنظرم این مقاومت بی فایده س 

یه کلاسی چیزی لازم داره تنها نمیتونم بخونم یعنی حالم ازش بهم میخوره بس که خوندم و جواب نمیده مثل عشق یه طرفه می مونه  البته از این لحاظ که تو هی توجه میکنی و اون بی توجهی ( وگرنه که عشق فاکینگ یه طرفه هر دو طرفو اذیت میکنه) بهرحال 

فعلا چالشام ایناست 

امروز کلا تو مجازی پلاس بودم البته نه اینستا و یوتوب چون هر دو رو حذف کردم 

رفتم از این شو های مسابقه و اینا دیدم البته احساس میکنم نیاز داشتم واقعا بعضی وقتا از اینکارا نکنم نمیتونم ادامه بدم 

توروخدا دعا کنین یه معلم ریاضی خوب پیدا کنم 

الان مسئله این نیست ریاضیم خوبه یا بد مسئله اینه اصلااا نمیتونم بخونم ازش بدم اومده و این یعنی باخت

کنکور که به دل من توجه نمیکنه حساب و کتاب داره 

آشفتگی به عمق اقیانوس

اصلا حوصله درس خوندن ندارم 

کلا رشته کار از دستم در رفته این هفته فقط دانشگاه و مدرسه بودم 

هفته ی بعدم یه ذره بهتر از این خواهد بود ولی دیگه از اون به بعد اوضاع یکم خوب میشه تا خرداد

خرداد هم امتحان نهایی دارم هم امتحان دانشگاه

تیرم امتحانای دانشگاه و کنکور 

میدونم باز شرایط پرتنشی خواهد بود مثل ماهی که گذشت تا کنکور اردیبهشت

بعضی وقتا پشیمون میشم که خواستم دوباره کنکور بدم واقعا سخت میگذره واسم 

الان مثلا این هفته جونم بالا اومد تا دو ساعت تونستم بخونم کلا برنامه م رفت رو هوا 

نمیدونم مشاورم کی زنگ میزنه شاید امشب 

شاید فردا 

ماجراها و مزخرفات دانشگاه و مدرسه هم یه طرف 

امروزم بخاطر مدرسه تمرکز درست و حسابی ندارم

از این وضع خسته م 

یه روز خیلی خیلی بد

حقیقتش تا حالا این نوع از استرسو تجربه نکرده بودم

برگشتم دانش آموزای وحشی ای رو که تو حیاط مونده بودن برگردونم به کلاس بخاطر ورزش بیرون بودن

بعد از من همه ریختن بیرون و ۵ _۶ تا از پسرام از مدرسه رفتن بیرون 

هنوز ۵ دقیقه مونده بود که زنگ بخوره 

چون دیگه کاری ازم برنمیومد همون حیاط موندم که بقیه رو زیر نظر داشته باشم که معاون خِرمو چسبید که چرا گذاشتی برن

الان هر اتفاقی واس این چندتا بچه ای که قبل از تایم رفتن بیرون بیفته گردن توئه 

منم قبل اون خودم میدونستم چه گندی بالا آوردم خدا خدا میکردم این ۵ دقیقه لعنتی بگذره و زنگ بخوره که اندازه یه سال واسم گذشت 

واقعا مسئولیت بچه ها سنگینه بخصوص مدرسه هایی که هیچ جوری نمیشه بچه هارو کنترل کرد 

حداقل من که نمیتونم 

بخصوص اینکه معلم اصلی بچه ها نیستم و ازم حساب نمیبرن 

راستشو بخواین هنوزم نگرانم 

شایدم نگرانی اون ۵ دقیقه س که تو وجودم مونده 

همش دلم میخواد یکشنبه شه و برم سر کلاس و بچه هارو ببینم که صحیح و سالمن 

هفته بعدم برم دیگه پامو تو اون مدرسه نمیذارم

حتی نمیتونم تمرکز کنم و درس بخونم